ستایش  به معنای  حمد وسناستایش به معنای حمد وسنا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

بهترین یار

اربعین حسینی

گلم سلام اربعین امسال هم مثل چند سال قبل بابایی نذری داشت ما همه کمک دادیم تا بخوبی برگزار بشه عمو فرامرز با خانواده اومده بودن روز قبلش سیب ها رو به کمک زن عمو سرخ کردیم و شب هم ساعت 12 به بعد شروع به پختن خورشت کردیم شما و مامانی هم اون شب خونه ی بابا فیروز بودین اما من چون تا 2 اونجا بودم رفتم خونه خلاصه این چند روز تعطیلی هم مثل برق گذشت ان شا اله قبول باشه درضمن دوربین canon هم که برات گرفته بودم عمویی اورد ولی نمی دونم چرا مموری قفل شده من پول مموری 32 گیگ داده بودم اما مموری 16 هست تازه قفل شده الان میخوام زنگ بزنم به عموت آخه اونا هم دیروز رفتن ببینم رسیدن ؟ ...
26 دی 1390

اولین بابا و مامان گفتنت

گلم سلام نمیدونی چقدر ذوق کردیم دیشب بعد از اینکه دیرزو عصر رفتیم ابرکوه آخه یه وام میخواستم بگیرم بانک مهر ریخته بودن به حسابم گرفتیم چند تا کار دیگه هم داشتیم انجام دادیم بعد هم چند تا نون فانتزی با همبرگر و گوجه ... گرفتیم من به مامانی گفتم که زنگ بزنه خونه بابا فیروز که شام نخورن بریم اونجا ساندویج بزنیم رفتیم خوش گذشت ساعت 10 اومدیم خونه چون طبق معمول جایی بند نمیشدی قبل از فیلم تا ثریا شبکه یک روی زمین خوابیده بود برای خودت یه چیزای بلغور میکردی یه دفعه مامان صدام زدم حسن ، ستایش داره میگه بابا دویدم نگات نکردم آخه اگه حواست رو پرت میکردیم نمی گفتی یه دفعه بازم گفتی با  با    با با کمی با فاصله ولی م...
11 دی 1390

عاشورا 90

گلم سلام بازم معذرت میخوام که دیر عکسای عاشورا حاضر شد من سعی خودمو میکنم اما... به هر حال عاشورای امسال با پاییز همراه بود مثل همیشه خیلی خیلی سرد بود اصلا ما نتونستیم شبا بریم هیات اما خودم یکی دو بار رفتم شما با مامانی واسه شیر خوارگاه تو مهدیه رفتین و صبح عاشورا هم خودم بردمت روی میدون پایگاه تا بزاریمت تو گهواره علی اصغر و اینم عکساش امیدوارم خوشت بیاد ...
10 دی 1390

1390/10/04

گلم سلام خوب شب یلدا هم گذشت و ما به همراه مامانی رفتیم خونه بابا قنبری شب خوبی بود شما واسه همه سر گرمی بودی عمه فرحناز و بابا فیروزی هم بودن شام خوردیم طبق معمول میوه ، هندوانه ، پسته ، تخمه ... دختر گلم بازم اولین یلدات مبارک ولی نمی دونی الان که دقیقا یه هفته مونده که بری تو هشت ماهگی چقدر ما رو اذیت کردی خیلی بیقراری میکنی ولی از اون روزی که توی رورووک نشستی خصوصا تو اتاق خودت خیلی آروم تری تا بیرون کم کم داری تمرین حرف زدن میکنی پری روز یه دفعه دع دع گفتی نمی دونی چقدر بابا مامان ذوق زدیم گلم ما هر چند وضعیت مالی خوبی نداریم اما همه توانمون رو میزاریم تا هیچ کمبودی نداشته باشی ان شا اله که همیشه خوشو خرم باشی و وقتی این...
4 دی 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهترین یار می باشد